شیطنتهای جدید الینا خانومی
سلام الینا خانومی بعد یه مدت طولانی بازم وقت کردم بیام و واست از کارایی که تازه تازه یاد گرفتی بنویسم و بگم هر روز که بزرگتر میشی خیلی خیلی شیطونتر و بانمکتر شدی و اینکه همه لحظه هامون با وجودت قشنگتر از همیشه شده و خدامونو شاکریم به خاطر هدیه ای که بهمون داد.
حلا بریم سر شلوغی یاتو واست بگم که چقدر بامزه شدی خیلی خیلی مامانی شدی و عاشق آشپزخونه
تا مامان میره آشپزخونه الینا خانومی با سرعت تمام خودشو جلوتر از من میرسونه به آشپزخانه حالا بدتر از همه اینکه از گاز میگیری و بلند میشی رو گازم که همیشه کتری چایی در حال جوشیدنه و این کارت خیلی خطرناکه دیگه واست بگم اگه خدایی نکرده دره بالکن باز باشه سرتو میندازی پایین یه راست میری تو بالکن
خلاصه دخملی عزیزم خیلی شیطون شدی و کارای خطرناکت زیادتر شده حالا از این کارهای خطرناکت که در میایم میرسیم کارهایی تازه تازه دوست داری انجام و خودتم از انجام دادنشش ذوق میکنی مثل راه رفت که این روزا با تلاش خاله خانم چند قدمی بر میداریو خودتم ذوق میکنی واسه خودت دست میزنی خیلی مامان و بابت خوشحالن از اینکه تو داری راه می افتی
عزیزیم هرچی می بینی انگشت اشارتو به سمتش می گیری و میگی این ژیه؟ عاشق پارک و سرسره بازیش هستی و هر چقدر هم بازیکن دوست نداری که بریم خونه سوار ماشین بشیم و برگردیم خونه شروع میکنی به گریه کردن
وای که خدا نکنه خاله کارش تموم بشه بخواد بره خونشون محکم ازش میگیری و دیگه ولش نمیکنی وگرنه شروع میکنی به گریه کردن به این زودیا هم آروم نمیشی