تولد 2 سالگی الینا جونم

سلام عشقم جیگرم تولدت مبارک مامان 2 سالت  تموم شد به همین سرعت و با اینکه یه کوچولو سخته  تا بزرگ بشی ولی خیلی خیلی زود گذشت  مامان دوستت دارم خیلی جیگری 4 شنبه 27 شهریور ماه که تولدت بود  بالاخره بعد مذاکره های فراوان با بابا تصمیم گرفتیم واست تولد بگیریم تا بهت خوش بگذره چو ن که عاشق تولدی و همش تولد تولد میخونی واسه خودت خلاصه روزی که تولدت بود با خاله رفتی بیرون و منم شروع کردم به انجام تزئینا ت تولد که همشم تم کیتی بود لیوان و بشقاب و سفره روی میز ت  بادکنکات  کیکت خلاصه کلی تزئینات خوشگل انجام دادم و بابا هم کلی کار کرد  تازه درست کردن سالاد الویه هم با باباخسرو بود ولی واقعا" این دفعه خیلی بابا خسرو کمک کرد تا واست یه تولد خوب بگیریم تو هم که عشق مهسان همه بودن ولی همش می پرسیدی مهسان نیومد ؟ مهسان میاد ؟ خلاصه وقتی مهسان اومد از خوشحالی نمیدونستی که چیکار کنی بهت خیلی خوش گذشت فقط آخراش یه کم بد اخلاق شدی و خوابت میومد یه حرکت ـآکروباتیکم انجام دادی که پیشونیت یه کوچولو قلمبه شد بعدم مهسان واست یه اسباب بازی خوشگل آورده بود نمی دونستی از خوشحالی چیکار کنی؟  به مهسان میگفتی بیا تو اتاقم با هم بازی کنیم  نمی ذاشتی از اتاقت بیاد بیرون داد میزدی که بشین بازی چنیم به لهجه خودت

عزیزیم بعد از اینکه تولدت تموم شد تا چند روز میپرسیدی تبلدم بود ؟؟ مهسان چجاست دیگه نمیاد تبلدم؟ خلاصه اینکه همه رو با سئوالاتت کچل کردی.........................................